292

ساخت وبلاگ

خواستگاری که تابستون منو میخواس پیام داده ک نمیتونم فراموشت کنم و حسنای تو رو از یاد ببرم

میگه دوستم داره

تابستون از بس چند بار ردش کردم برگشت گفت که تو قدرت تصمیم گیری نداری و هنوز سن ازدواجتم نرسیده

منم بهم برخورد کلا حس میکنم ادمیه که دردم واکنش میده وعصبانی ام میشه اماخودش میگه چون یه عالمه اصرار میکنم و تو انکار وهیچ تغییری تو نظرت نیس اون طوری میشه حالم و قول میده دیگه همچین چیزیو نبینم

البته قبلانم گفته بود اما بازم از کوره در رفت

.......

راستش بیشتراز خودش این برام مسعله اس ک همه ادما اینطورین؟ اینطور بودن طبیعیه؟ وتا چه مرزی قابل تحمل؟

اینا باید برام حل شن بالاخره هر کی بیاد خاستگاری منم باید جواب این سوالارو بدونم بعد

.....

کارش تهرانه

ته دلم ازخودم میپرسم میخوای بری غربت میخای بری اونجا درس بخونی بچه دارشی

تنهایی بی هیچ کسی کار کنی حتی

اما به این فکر میکنم میارزه؟ مگه اونجا چی داره؟ کار؟ معلوم نیس

پیشرفت؟ به چه قیمتی

تاحالا جایی نرفتم بدونم دوری از خانواده چطوریه

باید سفرای دانشجویی دانشگاهو امتحان کنم حدااقل برم ببینم چطوری میشه

13سال ازم بزرگتره

نمیدونم 10 سال دیگه نیازش چه شکلیه

نمیدونم قراردادی سپاه بودن تا چه حد تضمین دا ره

میگه خوشبختت میکنم

میگه عشقم دیوانه واره

......

عاشق؟ دل دختریو ک دوس داره وقت عصبانیت با حرفاش میشکنه؟

......

بهم میگه خسیس نیستم اما ولخرجم  نیستم

معنیش چیه؟ میگه بجاش خرج میکنم

ینی چی؟ مساد بم میگه ک چی

ینی باید از الان حدو حدود دربیارم براخرج؟

میگه جواب بده اولیه

تا اشناشیم خودت ببین اخلاقم خیلی خوبه و این حرفا

شب های بارون زده...
ما را در سایت شب های بارون زده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6roya-942 بازدید : 107 تاريخ : دوشنبه 27 دی 1395 ساعت: 3:00